به گزارش «اقتصاد ۱۲۰» منطقه عسلویه، بهعنوان یکی از استراتژیکترین قطبهای صنعتی کشور، نقشی کلیدی در تأمین انرژی ایران و صادرات محصولات پتروشیمی ایفا میکند. وجود پالایشگاهها و مجتمعهای پتروشیمی گسترده در این منطقه باعث شده عسلویه بهدرستی «قلب تپنده صنعت پتروشیمی ایران» نام بگیرد. با این حال، علیرغم اهمیت ملی و بینالمللی این منطقه، زیرساختهای حملونقل آن دچار کاستیهایی بنیادین است که میتواند در شرایط بحرانی، ثبات اقتصادی و انرژی کشور را تهدید کند.
در حال حاضر، ساختار حملونقل منطقه بهطرز نگرانکنندهای متمرکز بر یک محور جادهای واحد است. تمام جابجاییها – از انتقال مواد اولیه و تجهیزات صنعتی تا تردد نیروی انسانی – از طریق یک جاده اصلی صورت میگیرد. این تمرکز زیرساختی، در صورت بروز حادثهای نظیر تصادف، بحران طبیعی، یا تهدید امنیتی، میتواند عملیات حیاتی منطقه را بهکلی مختل کرده و بهسرعت به یک بحران ملی تبدیل شود.
این مسأله صرفاً یک مشکل مهندسی یا لجستیکی نیست. بلکه از منظر راهبردی، نوعی آسیبپذیری ساختاری است که تابآوری زیرساختی کشور را در یکی از حساسترین نقاط صنعتی تضعیف میکند. نبود مسیرهای جایگزین به معنای اختلال زنجیره تأمین انرژی، تأخیر در عملیات صادراتی، و کاهش ظرفیت واکنش اضطراری است.
بررسیهای میدانی در منطقه عسلویه نشان میدهد که میان بسیاری از مجتمعهای پتروشیمی، فضاهای باز و مسیرهای نیمهکاربری وجود دارد که میتوانند با اندکی بهسازی به راههای ارتباطی اضطراری یا صنعتی تبدیل شوند. این فضاها غالباً در حاشیه واحدهای عملیاتی قرار دارند و تاکنون بدون کاربری زیرساختی رها شدهاند.
در صورت بهرهبرداری مناسب از این فضاها، میتوان یک شبکه ارتباطی درونمنطقهای ایجاد کرد که نهتنها در مواقع بحران (نظیر حوادث صنعتی یا بلایای طبیعی) کارآمد باشد، بلکه در شرایط عادی نیز موجب تسهیل تردد پرسنل، تجهیزات، و حتی مواد خام و خروجی شود. طراحی این شبکه الزاماً نیازمند فناوریهای پیچیده یا بودجههای عظیم نیست، بلکه با مدیریت بهینه منابع موجود، میتوان مرحلهبهمرحله مسیرهای ساده، عملیاتی و ایمن را تعریف و اجرا کرد.
چالش اصلی، نه در نبود زمین یا زیرساخت اولیه، بلکه در نبود اراده منسجم بین نهادی برای تعریف و اجرای این پروژههاست. در حال حاضر، هر مجتمع عموماً سیاست زیرساختی خود را دنبال میکند و نگاه یکپارچهای به حملونقل منطقهای وجود ندارد. نتیجه این پراکندگی، افزایش وابستگی به مسیر جادهای اصلی و کاهش انعطافپذیری عملیاتی در شرایط بحرانی است.
از سوی دیگر، احداث مسیرهای صنعتی داخلی بین واحدهای همجوار میتواند با سادهترین ابزارهای مهندسی آغاز شود؛ بهویژه در شرایطی که بسیاری از ترددهای روزمره، قابل انتقال به مسیرهای اختصاصی با کنترل ترافیک اولیه هستند. در چنین ساختاری، حتی بدون سیستمهای پیشرفته مدیریت هوشمند، میتوان با راهکارهای عملیاتی ساده مانند یکطرفهسازی، تعیین ساعات پیک، و اولویتدهی به وسایل حیاتی، کارایی منطقه را ارتقا داد.
در نگاه عملیاتی، استهلاک بیش از حد ماشینآلات، افزایش هزینههای نگهداری و افت کارایی ناوگان لجستیکی، از نشانههای ملموس این ضعف ساختاری هستند. اما ریشه این مشکلات در عدم تنوع شبکه حملونقل است. وقتی کل پویایی صنعتی یک منطقه با این ابعاد به یک مسیر محدود میشود، عملاً تمامی فرآیندهای تولید، صادرات و خدمات پشتیبانی در معرض تهدید قرار میگیرند.
در نهایت، آنچه بیش از هر چیز نیاز دارد مورد توجه قرار گیرد، تغییر نگاه از «پروژهمحوری منفرد» به نگاه راهبردی شبکهای در زیرساختهای حملونقل منطقه عسلویه است. تا زمانی که ساختار تصمیمگیری بهصورت جزیرهای باقی بماند، هیچ طرحی بهتنهایی نمیتواند گره از کار عسلویه بگشاید. به همین دلیل، تشکیل کارگروه متمرکز بیندستگاهی و تدوین نقشه راه یکپارچه حملونقل صنعتی، اولویت فوری سیاستگذاران باید باشد.
سرمایهگذاری در این حوزه نهتنها به کاهش هزینههای پنهان و افزایش بازده منجر میشود، بلکه گامی اساسی در جهت حفظ پایداری ملی و افزایش تابآوری کشور در برابر بحرانهای آتی خواهد بود. اکنون زمان آن فرا رسیده که این گلوگاه راهبردی، از یک نقطه ضعف به نقطه قوتی برای آینده اقتصاد انرژی کشور تبدیل شود.