قیمتهایی که در خبرها میخوانیم در واقع بیشتر به آمار شباهت دارند تا به واقعیت بازار. عددهایی مثل گوشت کیلویی ۸۰۰ یا ۹۰۰ هزار تومان! در خیابان و قصابیهای معمولی، این قیمتها پیدا نمیشود. آنچه هست، گوشتهاییست که از مرز یک میلیون تومان هم گذشتهاند؛ و مردم هم دیگر خسته از وعدههای تکراری، فقط نگاه میکنند و رد میشوند.
در حالی که مسئولان از عرضهی گوشت تنظیمبازاری در فروشگاههای زنجیرهای خبر میدهند، واقعیت این است که این فروشگاهها محدودند و سهمیهها اندک است. از میان صدها قصابی، تنها چند واحد در چند نقطهی شهر، گوشت دولتی میگیرند و بقیه همچنان با قیمت آزاد میفروشند. و در نتیجه، گوشت هست، اما نه برای همه!
حدود پانزده درصد از نیاز کشور به گوشت قرمز از طریق واردات تأمین میشود، اما با نزدیکشدن فصل سرما، این واردات هم در خطر کاهش است. کشورهایی که گوشت به ایران صادر میکنند؛ از برزیل و ترکیه تا لبنان و آفریقای جنوبی، در ماههای سرد سال با محدودیت عرضه روبهرو میشوند. کارشناسان میگویند اگر حجم واردات ۳۰ تا ۴۰ هزار تُن کمتر شود، بازار ایران با افزایش ۳۰ درصدی قیمت روبهرو خواهد شد؛ افزایشی که برای بسیاری از خانوادهها یعنی خداحافظی کامل با گوشت!
وزارت جهاد کشاورزی برای کاهش هزینهها مسیر تازهای را انتخاب کرده و واردات از کشورهایی چون پاکستان، هند و مغولستان را جایگزین برزیل کرده است. گفته میشود روزانه ۲۰۰ تُن گوشت گرم از پاکستان وارد میشود که باید ۲۰ تا ۳۰ درصد ارزانتر از بازار عرضه شود. اما مردم هنوز در انتظارند ببینند این گوشت دقیقاً به کجا میرسد؛ به سفرههایشان یا به همان مسیرهای همیشگی و مبهمی که فقط به چند فروشگاه خاص ختم میشود.
در
این میان، بحران اصلی نه در واردات است و نه در قیمت، بلکه در بیاعتمادی عمیقی است که میان مردم و وعدههای رسمی شکل گرفته. وقتی بارها اعلام میشود که گوشت ارزان در راه است اما هیچکس در محل زندگیاش آن را نمیبیند، اعداد رسمی معنای خود را از دست میدهند. این فاصلهی تلخ میان گزارشها و واقعیت، هر روز بزرگتر میشود؛ و همراه با آن، حس بیپناهی مردم هم پررنگتر خواهد شد.