وقتی پایه حقوق، کمتر از نیازهای واقعی زندگیست و بخش زیادی از جامعه با ناامنی در تهیه خوراک روبهروست، اضطراب، افسردگی و خستگی مزمن تبدیل به بخشی از زندگی عادی میشوند.
فشار اقتصادی مداوم باعث میشود مغز در حالت دفاعی باقی بماند، تمرکز کاهش یابد و تصمیمگیری سختتر شود. این وضعیت نه فقط سلامت فردی، بلکه سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی را هم تضعیف میکند؛ جامعهای که در آن اضطراب و ناامنی گسترده باشد، به مرور دچار خشونت و کاهش همدلی میشود.
افزایش بیماریهای روانی، خودکشی و خشونت اجتماعی نتیجهی مستقیم این فشارهاست. کارشناسان تاکید دارند که سیاستهای اقتصادی شفاف، حمایت اجتماعی و دسترسی به خدمات سلامت روان، پیشنیاز یک جامعه سالم و شاد است.
در نهایت، فقر و فشار اقتصادی، روان جمعی را فرسوده میکند و شادی و خلاقیت شهروندان را میگیرد؛ تا وقتی جامعهای آرام و عادلانه نداشته باشیم، حتی بهترین زیرساختها هم نمیتوانند حال مردم را خوب کنند.




