روزنامه چارسوق: بعد از جنگ ۱۲ روزه، تهدیدات و فعالیت های اسرائیل علیه ایران، در بُعد نظامی شدت یافته است. این تهدیدها، که گاه در قالب سخنان تند مقامات اسرائیلی و گاه در پوشش مانورهای نظامی یا اقدامات اطلاعاتی ظاهر میشود، نهفقط یک تقابل صرفاً نظامی را تداعی میکند، بلکه باید آن را در چارچوبی وسیعتر و پیچیدهتر تحلیل کرد؛ چارچوبی که در آن، جنگ روانی و عملیات ادراکی علیه افکار عمومی ایران و اقتصاد ملی، نقش پررنگی دارد.
واقعیت آن است که یکی از ابعاد مهم جنگ نوین، جنگ شناختی (Cognitive Warfare) و عملیات روانی (Psychological Operations) است؛ حوزهای که در آن، دشمن بهجای شلیک گلوله، با ارسال پیامها، تهدیدها، شایعات و سناریوسازی رسانهای، ذهنیت مردم، سرمایهگذاران و حتی تصمیمسازان کشور هدف را تحت تأثیر قرار میدهد.
تهدیدات لفظی و رسانهای اسرائیل در قبال ایران، بهویژه وقتی با پوشش گسترده رسانههای غربی همراه میشود، میتواند دقیقاً در همین راستا تحلیل شود.
یکی از مهمترین پیامدهای این عملیات روانی، تشدید نااطمینانی اقتصادی است. اقتصاد، بر پایه اعتماد بنا میشود؛ و سرمایهگذاران، چه داخلی و چه خارجی، نسبت به آیندهی محیط سیاسی و امنیتی حساساند.
وقتی مقامات اسرائیل مدام از حمله قریبالوقوع مجدد به تأسیسات هستهای ایران یا نابودی زیرساختهای نظامی کشور سخن میگویند، حتی اگر این سخنان با اقدام واقعی همراه نشود، موجی از بیثباتی ذهنی در بازارها ایجاد میکند. این بیثباتی، بهصورت مستقیم بر نرخ ارز، بازار سرمایه، و حجم سرمایهگذاری تأثیر میگذارد.
تجربه تاریخی نیز نشان میدهد که در مقاطع تهدیدات شدید خارجی، فرار سرمایه، رکود سرمایهگذاری تولیدی، و افزایش گرایش به فعالیتهای غیرمولد (مانند سفتهبازی ارزی ) افزایش مییابد.
در این فضا، فعالان اقتصادی ترجیح میدهند منتظر بمانند و منابع خود را وارد فرآیند تولید و اشتغال نکنند. نتیجه این وضعیت، نهتنها رکود در بخش واقعی اقتصاد، بلکه کاهش اشتغال، کاهش رشد و گسترش نابرابری است.
از این منظر، باید بهروشنی گفت که هدف این عملیات روانی، نه فقط تضعیف نظامی ایران، بلکه وارد کردن اختلال به پویایی اقتصادی کشور است. جنگی که در آن، بدون شلیک حتی یک گلوله، میتوان به اقتصاد کشور رقیب آسیب زد، توان چانهزنی آن را در مذاکرات منطقهای کاهش داد، و نارضایتی اجتماعی را تحریک کرد.
در چنین شرایطی، مسئولیت دستگاههای تصمیمگیر و سیاستگذار در ایران دوچندان میشود. نخست، در حوزه امنیتی و رسانهای باید به این تهدیدات واکنش متناسب و هوشمند داد؛ نه آنگونه که تهدیدها را جدی نگیریم و نه آنگونه که خود به اشاعه ترس در جامعه دامن بزنیم.
مدیریت افکار عمومی، اطلاعرسانی شفاف، تقویت حس آرامش و اقتدار ملی و تقویت توان دفاعی از اولویتهای ضروری در این حوزه است.
اما مهمتر از آن، در حوزه اقتصادی باید با درک دقیق از ماهیت جنگ ادراکی دشمن، برای افزایش تابآوری اقتصادی کشور برنامهریزی کرد. سیاستگذاران باید بدانند که یکی از هدفهای جنگ روانی دشمن، اخلال در محیط کسبوکار داخلی است.
بنابراین، با تسهیل فضای سرمایهگذاری، ثباتبخشی به نرخ ارز، کنترل تورم، حمایت از تولید، و بازسازی اعتماد عمومی، میتوان بخش مهمی از این عملیات را خنثی کرد.
همچنین لازم است ستاد ویژهای در دولت برای رصد و مقابله با جنگ شناختی اقتصادی در کنار ستاد نظامی تشکیل شود؛ نهادی که بهصورت بینرشتهای با مشارکت کارشناسان رسانه، امنیت، اقتصاد و روانشناسی اجتماعی، سناریوهای دشمن را تحلیل کرده و اقدامات واکنشی متناسب پیشنهاد دهد.
در پایان، باید به این نکته اساسی توجه داشت که تهدیدات اسرائیل، صرفنظر از امکان عملیاتی شدن یا نشدن، بخشی از پازل کلان مهار ایران است.
در این بازی چندلایه، اقتصاد ایران یکی از اصلیترین میدانهای نبرد است و پیروزی یا شکست، تا حد زیادی وابسته به درک و واکنش سیاستگذاران داخلی به این عملیات ادراکی خواهد بود.
نباید اجازه داد دشمن با چند جمله تهدیدآمیز و چند مانور رسانهای نسبت به سروع مجدد جنگ اعتماد عمومی، امنیت سرمایهگذاری، و روند رشد اقتصادی کشور را مختل کند.