گروه اقتصادی:
بحرانهای ناشی از کمبود آب و برق در کشور، حالا دیگر یک موضوع فصلی یا گذرا نیست؛ بلکه بهعنوان یک چالش ساختاری و مزمن شناخته میشود. این بحرانها، پیامد سالها غفلت در مدیریت منابع، نوسازی زیرساختها، و سیاستگذاری علمی در حوزه انرژی و آب هستند.
در چنین شرایطی، صرفاً خاموشیهای نوبتی یا قطع آب در ساعات خاص، بیشتر به «تنبیه عمومی» شباهت دارد تا راهکار علمی. این اقدامات نهتنها نارضایتی اجتماعی بههمراه دارند، بلکه کمکی به حل ریشهای بحران نیز نمیکنند.
راهکارهای واقعی و علمی کداماند؟
مدیریت بار صنعتی در ساعات پیک(بهجای قطع برق خانگی، میتوان مصرف صنایع بزرگ در ساعات اوج را مدیریت کرد یا مشوقهایی برای انتقال فعالیتها به ساعات کمبار پیشنهاد داد.)
بازچرخانی فاضلاب در کشاورزی(یکی از بزرگترین مصرفکنندگان آب، بخش کشاورزی است. استفاده از فاضلاب تصفیهشده میتواند فشار بر منابع آب شیرین را کاهش دهد.)
کاهش مصرف بخشهای پرمصرف دولتی و تجاری(ساختمانهای دولتی، مراکز تجاری و مالهای بزرگ سهم بزرگی از مصرف انرژی دارند، اما کمتر زیر ذرهبین قرار میگیرند.)
اصلاح واقعی تعرفهها، نه نمایشی
(افزایش واقعی هزینه برای پرمصرفها بهخصوص در دهکهای بالای درآمدی میتواند بازدارندگی مصرف ایجاد کند. در عین حال، یارانهها باید به مصرف منطقی اختصاص یابد.)
نوسازی زیرساختها و شبکه انتقال(اتلاف انرژی در شبکه فرسوده انتقال برق و آب، یکی از عوامل اصلی هدررفت منابع است. نوسازی این شبکه نیازمند سرمایهگذاری اما کاملاً ضروری است.)
شفافسازی دادهها و جلب مشارکت عمومی(مردم باید بدانند که دقیقاً چهکسی، کجا و چقدر مصرف میکند. مشارکت مردمی بدون شفافیت داده و اطلاعات امکانپذیر نیست.)
تا زمانی که نگاه تنبیهی و اضطراری به جای مدیریت علمی و برنامهریزی بلندمدت بر سیاستها حاکم باشد، این بحرانها نهتنها حل نمیشوند، بلکه تشدید خواهند شد.